×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همه عمر دیر رسیدیم

× نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد..... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
×

آدرس وبلاگ من

nadi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nader1344

من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم

من كه غريبانه در خيابان قدم ميزد...

 

خودم هم نميدانم به كجا ميروم، از چه رو به راه افتادم...

 

چرا احساس ميكنم كه نگاه هر فرد بر روي من سنگيني ميكند؟

 

من كجا هستم؟ كي به اينجا آمدم؟؟ چرا كسي همراه من نيست...

 

مگر وقتي مي آمدم او با من قدم برنميداشت؟؟

 


م غريبانه به مردم نگاه ميكنم

 

گيج شده ام من گيج... بگذاريد بروم... نميدانم به كجا، از چه رو...

 

 

 

بگذاريد بروم..

جمعه 13 خرداد 1390 - 1:16:08 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدم هایی که بجای فریاد،سکوتـــــــــ می کنند، بالاخره روزی بجای صبرکردن، در را باز می کنند و می رونـــــــــــــــــد


مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند ناسزا نمیگویند


تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس


قول داده ام... گاهـــــــی هر از گاهـــــی فانـــــوس یادت را میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم


عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد


پاییز که مي شود انگار دردهایم هزار رنگ می شوند


ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد


آنقدر دلم را شکسته اند


من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم


تقصیر هیچ کس نیست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

83384 بازدید

28 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

65 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements