×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همه عمر دیر رسیدیم

× نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد..... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
×

آدرس وبلاگ من

nadi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nader1344

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد

چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد

من اگر ما نشوم
... تنهایم
تو اگر ما نشوی
خویشتنی

از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم

از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم

من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند

من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟

چه کسی
پنجه در پنجه ی هر دشمن دون
آویزد؟

حمید مُصَدِّق (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود. حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده‌اش به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، ه...وشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت. مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت. وی پس ار دریافت پروانه وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و شهید بهشتی را پی می‌گرفت. در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به خصوص حقوق تعاون . مصدق تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت. حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.
چهارشنبه 24 آذر 1389 - 6:51:32 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدم هایی که بجای فریاد،سکوتـــــــــ می کنند، بالاخره روزی بجای صبرکردن، در را باز می کنند و می رونـــــــــــــــــد


مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند ناسزا نمیگویند


تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس


قول داده ام... گاهـــــــی هر از گاهـــــی فانـــــوس یادت را میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم


عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد


پاییز که مي شود انگار دردهایم هزار رنگ می شوند


ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد


آنقدر دلم را شکسته اند


من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم


تقصیر هیچ کس نیست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

83400 بازدید

44 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

81 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements