×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همه عمر دیر رسیدیم

× نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد..... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
×

آدرس وبلاگ من

nadi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nader1344

این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه


این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه ا ین روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه گردای رو اینه ها فقط غم زندگیه این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه این روزا کار آدما دلهای پک رو بردنه بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه این روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه ساده ترین بهانشون از هم خبر نداشتنه این روزا سهم عاشقا غصه و بی وفاییه جرم تمومشون فقط لذت آشناییه این روزا توی هر قفس یکی دو تا قناریه شبها غم قناریها تو خواب خونه جاریه این روزا چشمای همه غرق نیاز شبنمه رو گونه هر عاشقی چند قطره بارون غمه این روزا ورد بچه ها بازی چرخ و فلکه قلبای مثل دریامون پر از خراش و ترکه این روزا عادت گلها مرگ و بهونه کردنه کار چشمای آدما دل رو دیونه کردنه این روزا کار رویامون از پونه خونه ساختنه نشونه پروانگی زندگی ها رو باختنه این روزا تنها چارمون شاید پرنده مردنه رو بام پک آسمون ستاره رو شمردنه این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن مردم دیگه تو دلهاشون یه قطره دریا ندارن این روزا فرش کوچه ها تو حسرت یه عابره هر جا یکی منتظر ورود یه مسافره این روزا هیچ مسافری بر نمی گرده به خونه چشای خسته تا ابد به در بسته می مونه این روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه این روزا درد آدما فقط غم بی کسیه زندگیشون حاصلی از حسرت و دلواپسیه این روزا خوشبختی ما پشت مه نبودنه کار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه این روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه چشمای خیس و ابریشون همپای رود کارونه این روزا دوستا هم دیگه با هم صداقت ندارن یه وقتا توی زندگی همدیگر و جا می ذارن جنس دلای آدما این روزا سخت و سنگیه فقط توی نقاشیا دنیا قشنگ و رنگیه این روزا جرم عاشقی شهر دل و فروختنه چاره فقط نشستن و به پای چشمی سوختنه اسم گلا رو این روزا دیگه کسی نمی دونه اما تو تا دلت بخواد اینجا غریب فراوونه این روزا فرصت دلا برای عاشقی کمه زخمای بی ستاره ها تشنه یاس مرهمه این روزا اشک مون فقط چاره ی بی قراریه تنها پناه آدما عکسای یادگاریه این روزا فصل غربت عشق و یبدهای مجنونه بغضای کال باغچه منتظر یه بارونه این روزا دوستای خوبم همدیگر رو گم میکنن دلای پک و ساده رو فدای مردم میکنن این روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره کمتر میبینی کسی رو که تا ابد منتظره مردم ما به همدیگه فقط زود عادت می کنن حقا که بی وفایی رو خوب هم رعایت میکنن درسته که اینجا همه پاییزا رو دوست ندارن پاییز که از راه میرسه پا روی برگاش می ذارن اما شاید تو زندگی یه بغض خیس و کال دارن چند تا غم و یه غصه و آرزوی محال دارن این روزا باید هممون برای هم سایه باشیم شبا یه کم دلواپس کودک همسایه باشیم اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل میکنن دردای ارغوانی رو با هم تحمل می کنن اگه به هم کمک کنیم زندگی دیدنی میشه بر سر پیمان می مونن دوستای خوب تا همیشه اما نه فکر که میکنم این کار یه کار ساده نیست انگار برای گل شدن هنوز هوا آماده نیست مریم حیدرزاده
پنجشنبه 29 بهمن 1388 - 7:28:28 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدم هایی که بجای فریاد،سکوتـــــــــ می کنند، بالاخره روزی بجای صبرکردن، در را باز می کنند و می رونـــــــــــــــــد


مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند ناسزا نمیگویند


تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس


قول داده ام... گاهـــــــی هر از گاهـــــی فانـــــوس یادت را میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم


عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد


پاییز که مي شود انگار دردهایم هزار رنگ می شوند


ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد


آنقدر دلم را شکسته اند


من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم


تقصیر هیچ کس نیست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

83371 بازدید

15 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

52 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements