گزیده هایی از سخنان نادرشاه افشار
میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اكتفا كنند .
*سكوت شمشیری بوده است كه من همیشه از آن بهره جسته ام .
*تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید كه افتخاری ابدی برای كشورم كسب كنم .
*باید راهی جست در تاریكی شبهای
عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از
چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناكی است كه ببینی همه جان و مال و ناموست در
اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی كاری كنی اما همه
وجودت برای رهایی در تكاپوست تو می توانی این تنها نیروی است كه از اعماق
و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود
كه پا بر ركاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ .
*از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید
از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی كه از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت
نه تنها كمك جامعه نیست بلكه باری به دوش هموطنانش است .
*اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید .
*خردمندان و دانشمندان سرزمینم ،
آزادی اراضی كشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما
مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود .
*وقتی پا در ركاب اسب می نهی بر بال
تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به
دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند .
پس با عمل خود می آموزانیم كه پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده
اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند .
*هر سربازی كه بر زمین می افتد و روح
اش به آسمان پر می كشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان
نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ،
او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار
ایران تنها عاملی است كه فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا
بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند �
*شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است .
*فتح هند افتخاری نبود برای من
دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود كه بیست سال كشورم را ویران ساخته
و جنایت و غارت را در حد كمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال
افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . كه آنهم از جوانمردی و
خوی ایرانی من بدور بود .
*كمربند سلطنت ، نشان نوكری برای
سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی
باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است .
*هنگامی كه برخواستم از ایران ویرانه
ای ساخته بودند و از مردم كشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و
رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی كه تنها به دنبال حفظ كشور و
امنیت آن است .
*لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است كه پیران ، زنان و كودكان كشورم را در آرامش و شادان ببینم .
*برای اراضی كشورم هیچ وقت گفتگو نمی كنم بلكه آن را با قدرت فرزندان كشورم به دست می آورم .
*گاهی سكوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند .
*كیست كه نداند مردان بزرگ از درون
كاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب كننده و
ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم .