×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همه عمر دیر رسیدیم

× نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد..... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
×

آدرس وبلاگ من

nadi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nader1344

خسته ام ری را

سلام میخواهم برایت نامه ای بنویسم که کوتاه و خلاصه اش ٬ می شود دلتنگی...دلگرفتگی...دل پریشانی...اصلا همان دل دل کردن های همیشگی حالا اگر نخواستی باقی حرفهایم را نخوان .مثل تمام روزهایی که گذشتند...تمامی روزهایی که خالی از عاطفه می گذرند . تمام روزهایی که نمی شنوی مرا و من چه خالی شده ام از زندگی ...حرفهایم را به خط بغض می نویسم ...به زیر و بر هق هق های شکسته ...من مهربانی را گم کرده ام و اغوشی را که به اندازه تنهایی هایم باشد... . من تاپ تاپ های عاشقانه دلم را در جایی دور ٬ جا گذاشته ام . جایی که جایشان نبود...درد دارد . این اشتباه من است یا سنگدلی روزگار...هرچه ٬‌درد دارد ان روزها وقتی مدادرنگی هایم را بر میداشتم و برای خانه ام راهی ٬ جاده ای ٬چیزی برای رفتن می کشیدم ٬ به خیالم راه بوسه و رویا بود ...اما نبود . من در تمام راه هایی که کشیدم ٬ گم شدم . سرگشته و حیران چقدر سخت است ٬‌با خودت بنشینی و یادت بیاید تمنای دوستت دارم ها را ٬ به مشت مشت طعنه های تاریک داده ای و هنوز هم که هنوز است ٬ دست و دلت بلرزد برای همه درخود پیچیدن ها و تمناهایت می بینی ! هنوز گاه و بیگاه سراغم را می گیرند این فریادهای خموش....هنوز هم نمیخواهم باور کنم تمام راه را به هوای روشنی تا تاریکی دویده ام هنوز هم پنجه های این کابوس لعنتی ٬ شاعرم می کند در ته چاهی دور افتاده ...حوالی دست و پازدن بین مرگ و زندگی نه !‌نمیخواهم باور کنم لعنت به خودم . نه به تو...نه به هرانچه نامی غیر از من دارد . فقط لعنت به من منی که به گمانم بلند شده ام و روی پاهای راه می روم ...هه! به گمانم....همه بلند شدن ها خیال است ٬ وقتی درد در تو میپیچد و تو در درد می پیچی....تنهایی و واماندگی را هجی می کنی در شب های خالی...شب های تاریک...شب های بی کسی و افتاب که می زند به تن مرده ات عطر می پاشی و صورتت را به لبخند و رنگ نقاشی می کنی و می دوی...میدوی برای چه ؟! برای که؟! تا کجا؟ هاه !؟ با یک دهان گشاد و لبخند مسخره ٬ به پهنای تمام دلتنگی هایت پشت اعداد و کد ها و هزار حرف مفت پنهان می شوی و هی دل دل می کنی برای فرار...برای گریز...و دلت به هیچ بهانه ساده ای خوش نمی شود و هی با خودت فکر میکنی ٬‌برای تنهاتر شدنت ٬ چرا اقای بازیگر باید یک سگ کوچک بی گناه را جلوی چشمانت ٬‌خفه کند و تو جان دادنش را ببینی و تا برسی ٬‌دیگر جانی برای دادن نباشد ...و هی یادت بیاید که فردا که برگردی خانه ٬‌هیچ کسی منتظرت نیست ...برایت دم تکان نمی دهد...برایت لوس نمی شود و کنار جای خالی عشق در کابوس های شبانه ات ٬‌جان دادن و تقلای یک حیوان ٬‌نقش ببندد و تو به نجات دادنش نرسیده باشی لعنت به من لعنت به من که دیر رسیدم لعنت به من که باز دل دادم سید علی صالحی
پنجشنبه 24 دی 1388 - 12:18:37 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدم هایی که بجای فریاد،سکوتـــــــــ می کنند، بالاخره روزی بجای صبرکردن، در را باز می کنند و می رونـــــــــــــــــد


مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند ناسزا نمیگویند


تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس


قول داده ام... گاهـــــــی هر از گاهـــــی فانـــــوس یادت را میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم


عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد


پاییز که مي شود انگار دردهایم هزار رنگ می شوند


ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد


آنقدر دلم را شکسته اند


من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم


تقصیر هیچ کس نیست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

83390 بازدید

34 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

71 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements